شادنفرود چیست؟
شادنفرود، که معنای تحتاللفظی آن در زبان آلمانی «شادی موذیانه ناشی از شکست دیگری» است، لذت عجیب و غریبی است که از بدبختیهای دیگران حاصل میشود.
اما این احساس دامنهی وسیعتری دارد و روانشناسان مدتها است که درگیر چگونگی شناخت، توضیح و مطالعهی این شکل ناشناخته از هیجان هستند:
این احساس در طیف گستردهای از موقعیتها ظاهر میشود و یکپارچهساختن و توضیح آن در یک چارچوب مشخص و مورد توافق، تقریبا غیرممکن است.
بااینحال همچنان بسیاری از محققین در تلاش برای طراحی یک الگوی مشخص، و تدوین چارچوبی برای توضیح دقیق این احساس هستند، اما شادی موذیانه همچنان یک احساس با چندین صورت است.
ریشهی شادنفرود
جالب است بدانید، کودکان از همان بدو تولد خود چنین احساسی را تجربه میکنند.
برای مثال، کودکان در چهار سالگی، بدشانسی ها و شکست های دیگران مانند سُرخوردن و افتادن در گِل و لای را درک کرده و به آن می خندند .
اگر فرد آسیبدیده، در گذشته این کودک را ناراحت کرده باشد؛ مثل اینکه اسباببازی او را شکسته باشد، دل کودک از دیدن بدشانسی او حسابی خنک میشود.
محققان همچنین دریافتند که بچهها وقتی بیشتر از برد و پیروزی خود احساس خوشحالی میکنند که رقیبشان شکست خورده باشد؛ تا آنکه هر دو برندهی بازی باشند.
مطالعات نشان می دهند که شادی موذیانه احساسی پیچیده است که عمیقا ریشه در ویژگیها و شرایط انسانی و ماهیت رفتاری آدمی دارد.
هرچه فرد احساس همدلی بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد، کمتر دچار احساس شادی موذیانه میشود.
درنهایت، در تحقیق سال ۲۰۱۳، محققان دانشگاههای بریتیشکلمبیا، ییل و شیکاگو به بررسی و مشاهدهی رفتار ۶۴ نوزاد ۹ ماهه در مواجهه با چند عروسکی که توسط محققین بازی داده میشدند، پرداختند.
در ابتدا با خوراندن دو نوع غذای پورهشده به کودکان، سلایق غذایی آنها کشف شد.
در این آزمایش، بعضی از عروسکها دقیقا از همان غذایی که نوزادان دوست داشتند، لذت میبردند و با صدای بلند، غذای محبوبشان را نشان داده و اسم آن را تکرار میکردند.
درحالیکه دیگر عروسکها سلیقهای متفاوت داشتند و غذای موردعلاقهی نوزادان را دوست نداشتند. نوزادان ترجیح میدهند شاهد آسیب خوردن عروسکهایی باشند که سلیقه غذایی متفاوتی با خودشان داشتند.
در نمایش عروسکی که توسط محققان ترتیب داده شده بود، برخی از عروسکها به تعدادی دیگر از عروسکها صدمه وارد میکردند.
جالب آنکه محققان در مشاهدات خود دریافتند که نوزادان ترجیح میدهند شاهد آسیب خوردن عروسکهایی باشند که سلیقهی غذایی متفاوتی با خودشان داشتند.
این مطالعات رویهمرفته نشان میدهند که شادی موذیانه یک احساس پیچیده است که به نظر میرسد عمیقا ریشه در ویژگیها و شرایط انسانی و ماهیت رفتاری آدمی دارد.
شادنفرود؛ احساسی هزار چهره با معنای متعدد
روانشناسانی مثل اسکات لیلینفلد و فیلیپه روچات با درک این مهم، درصدد یافتن راهی برای یکپارچه کردن جنبههای مختلف شادی موذیانه زیر چتری واحد و ارائهی تعریفی مشخص برای این احساس هستند.
نهایتا این روانشناسان در مشاهدات خود دریافتند که شادنفرود، شکلی از فرایند بهاصطلاح «انسانیتزدایی» و درنظرگرفتن دیگران بهعنوان افرادی غیرخودی و فرودست است. روندی که طی آن، اعضاء يک گروه، گروه ديگری از مردم را فرودستتر از خود میانگارند.
درست همانند رویکرد نظامهای تمامیتخواهی چون آلمان نازی که در راه تحقق اهداف خود از هیچ چیز فروگذار نمیکرد.
کارکرد اين رویکرد میتواند به هموار شدن راه تعدی و تعرض بینجامد. بهگونهای که باورمندان به آن با راحتی خيال و بیآنکه دچار عذاب وجدان شوند، غیرخودیها را مورد آزار قرار میدهند.
تجربهی تاریخی نیز نشان داده که انسانیتزدایی به خشونت و سرکوب میانجامد؛ بهگونهای که از شرق تا غرب عالم، همواره گروهی پدیدار شده که گروه دیگر را «مادون انسان» تشبیه کرده و آنان را انگل خوانده است.
در رواندا، نسلکشان هوتو قربانیان خود از قوم توتسی را سوسک و مار خطاب میکردند و نظامهای بردهداری، سیاهان را انگل و کرم کثیف میخواندند.
به این ترتیب، بیشتر ما زمانیکه اصطلاح «انسانیتزدایی» را میشنویم، احتمالا بدترین سناریوی ممکن به ذهنمان خطور میکند:
انکار کامل بُعد انسانی افراد.
پدیدهای که به ایجاد شکنجهگاهها، جبهههای جنگ و تبلیغات نژادپرستانه منجر میشود. اما این یک تصور نسبتا غلط و تاحدودی سطحی است.
روانشناسان نشان دادهاند که مردم اغلب تمایل دارند که منافع گروه خود را بیشتر مد نظر قرار داده و بهگونهای ظریف و تلویحی، ماهیت انسانی افراد خارج از گروه خود را انکار کنند.
نویسندگان این مقاله در مطالعهی خود چنین فرض کردند که هرچه فرد احساس همدلی بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد، کمتر احتمال دارد که در اثر رنج آنها دچار احساس شادی موذیانه شود.
بنابراین لازمهی احساس رضایت از بداقبالی دیگران، خواه رقیبمان باشند و فردی خارج از دایرهی ارتباطی ما، نفی انسانیت آنها و انسانیتزدایی از ایشان است.
تنها در این صورت است که ناکامی دیگران به منبع شادی و رضایت خاطر ما تبدیل خواهد شد.
ارتباط میان شادی موذیانه با مقولهای مثل انسانیتزدایی ترسناک به نظر میرسد، بهخصوص آنکه شادنفرود احساسی جهانشمول و فراگیر است که همگی ما انسانها آن را تجربه میکنیم.
البته انسانیتزدایی، موضوع تازه و غریبی نیست و نوع بشر همواره به این رویکرد دچار بوده و آن را در قالبهای گوناگون از جنگ و نزاع گرفته، تا استعمار، و بردهداری به نمایش گذاشته است و به نظر میرسد که دلیل نهفته در شادی موذیانه، باور به انسانیتزدایی است.