اضطراب تا کجا مفید است؟
رابطه اضطراب با سلامت و کارایی فرد يک رابطه خطی نيست،
يعنی افراد بايد يک حدی از اضطراب را داشتهباشند تا کارايی خوبی داشتهباشند،
و زندگی شان روی روال منظم باشد اما اگر اين ميزان بيشتر از يک حدی شود،
کارايی فرد را به کل مختل میکند و بازدهی او را پايين می آورد.
اضطراب همانند نمک غذاست يعنی مقداری از آن برای بهتر شدن غذا لازم است اما زياد شدن آن میتواند غذا را خراب و طعم آن را شور کند.
اضطراب مفيد است،
چرا که افرادی که هيچگونه اضطرابی ندارند راحت در خانه میخوابند،
و هيچکاری انجام نمیدهند اما افرادی در زندگی فعال هستند
و احساس مسئوليت و وظيفهشناسی میکنند که مقداری اضطراب دارند
و درواقع همين اضطراب مثبت افراد را به فعاليت و کار وادار میکند.
برای روشنتر شدن رابطه بين اضطراب و کارايی و خطی نبودن اين رابطه،
بايد گفت تا يک جايی اگر اضطراب زياد شود کارايی هم بالا میرود،
ولی از يک جايی به بعد اگر اضطراب زياد شود،
در کارايی فرد اختلال به وجود می آيد و به مرور کارایی او کاهش پيدا میکند.
اضطراب مفيد را چگونه بشناسيد؟
تشخيص اينکه اضطراب ما در چه حدی است و اينکه آيا اين اضطراب مفيد است يا آثار منفی روی کار گاهی مشکل است.
برای تشخيص بين اين دو حالت بهترين کار اين است که دقت کنيم ببينيم به واسطه اضطرابی که داريم کار و مسئوليتی را که در حال انجام آن هستيم خوب انجام میدهيم يا نه؟
اگر خوب انجام می دهيم، اضطراب ما مفيد است.
مثلا برای درس خواندن مقداری اضطراب داريم و همان باعث میشود بهتر درس بخوانيم و نمره بهتری بگيريم،
اما اگر آن اضطراب برای ما آنقدر مشغله ذهنی ايجاد میکند که مدام درگيری فکری داريم و حتی دچار تپش قلب می شويم،
تمرکزمان را از دست میدهيم و….يعنی اضطرابمان بيش از اندازه شده و ديگر مفيد نيست.
يا زمانی که اين اضطراب باعث ايجاد ناراحتی زياد و سلب آسايش دايمی ما شود هم مشخص می شود که از ميزان طبيعی فراتر رفته است.
اضطراب افراد کمالگرا مثبت است يا منفي؟
برخی از افراد هميشه در کارهايشان اضطراب دارند و همين اضطراب هم موجب پيشرفت کاریشان میشود.
اين افراد کمالگرا هستند و معمولا از خودشان انتظار بالايی دارند و به سادگی احساس رضايت نمی کنند.
به همين دليل هميشه درون آنها تنش و استرس وجود دارد.
آنها بايد کمی انتظاراتشان را کم يا اگر میتوانند آن افکار مزاحم اضطرابآور را از ذهنشان بيرون کنند.
اين افراد مدام در آينده زندگی می کنند و آينده را هم بد و وحشتناک تصور میکنند،
و بر همين اساس هم زندگی میکنند در صورتی که بايد بدانند هيچگاه اتفاقاتی که در ذهنشان هست پيش نخواهد آمد.
با اضطراب مقابله کنيم يا از آن فرار کنيم؟
هرکسی با اضطرابهايش به روشی برخورد میکند؛بعضی ترجيح میدهند از کنار آن رد شوند.
برخی سعی ميیکنند از آن دوری يا به عبارتی فرار کنند و برخی هم ترجيح میدهند با اضطرابهايشان رودررو شوند و با آنها مقابله کنند.
اول از همه بايد گفت فرار و اجتناب از موقعيتهای اضطرابزا نهتنها اضطراب را بهتر نمیکند بلکه آن را تشديد هم میکند.
انسان از هرچه فرار کند ترسش از آن بيشتر میشود و به قول آن ضربالمثل معروف «در بلا بودن به از بيم بلاست»،
يعنی وقتی با ترسها و اضطرابها مواجه شويم، میبينيم آنقدر هم که گمان میکرديم ترسناک نبوده و همين اضطرابها را کم ميکند.
اضطراب و استرس چه تفاوتي دارند؟
«استرس» معمولا به دو معنی به کار میرود؛
يک زمان به عنوان عامل ايجادکننده و محرک اضطراب از آن ياد میکنيم
و گاهي هم مرادمان از استرس، حالت اضطراب است.
اگر بخواهيم کليتر بگوييم، يکي از علائم استرس، همان حالتهای اضطرابی است.
يعنی استرس عامتر از اضطراب است و همان حالت فرد محسوب میشود ،
که ممکن است او را از حالت تعادل خارج کند میگنا دات آی آر،
مثلا يکي از عزيزانش فوت کند يا شرايط شغلی سختی برايش پيش بيايد يا ….
حتی می توان گفت اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرايط استرسزا در زندگی او بيش از حد طول بکشد،
يا بهطور مکرر رخ دهد يا دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحله مقاومت تنيدگی پايان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسيج باقی بماند.
در اين صورت بدن فرسوده و در برابر بيماريی های جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسيبپذير ميشود.