پژوهشگران بسیاری بر این عقیده هستند که سندرم استکهلم، در توضیح رفتارهای خاص طیف وسیعی از آسیبدیدگان روانی کاربرد دارد.
سندرم استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگانگیر پیدا کرده است، و در مواقعی این حس وفاداری تا حدی است که از کسی که جان، مال و آزادیش را تهدید میکند، دفاع نموده و به صورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش میکند.
علت این عارضه روانی عموماً یک نوع مکانیزم دفاعی دانسته میشود.با گذشت زمان، برخی از قربانیان احساسات مثبتی نسبت به اسیرکنندگان خود پیدا میکنند.حتی ممکن است احساس کنند که گویی با او اهداف و خواستههای مشترکی دارند.
قربانی ممکن است به همین دلیل، احساسات منفی نسبت به پلیس یا مقامات را شروع کند.در این شرایط، قربانیان حتی از کسانی که در تلاش برای کمک به آنها هستند نیز، ناراحت میشوند.
در این سندرم، گروگانها یا قربانیان سوءاستفادههای جنسی و جسمی، با اسیران خود همدردی میکنند.شاید بتوان اینگونه توصیف کرد که همدردی کردن، نقطهی مقابل ترس، وحشت و تحقیر است که ممکن است از قربانیان در این شرایط انتظار داشت.
بسیاری از روانشناسان و متخصصان پزشکی، سندرم استکهلم را مکانیزم کنار آمدن یا روشی برای کمک به قربانیان میدانند که بتوانند ضربههای یک وضعیت وحشتناک را تحمل کنند.
در واقع، سابقهی سندرم ممکن است به توضیح علت این امر کمک کند.
ویژگیهای سندرم استکهلم
از آنجایی که این سندرم برای همه گروگانگیرها و گروگانها پیش نمیآید.هر سندرمی علائم و مشخصاتی دارد و سندرم استکهلم هم از این قاعده مستثنا نیست.
درحالیکه با توجه به نظرات متفاوت محققان، فهرست روشنی در این مورد وجود ندارد اما میتوان برخی از آنها را برشمرد:
۱. احساسات مثبت قربانی به گروگانگیر یا زندانبان.
۲. احساسات منفی قربانی نسبت به خانواده، دوستان و مقاماتی که سعی در نجات آنها دارند و موفق هم میشوند.
۳. پشتیبانی از دلایل و رفتارهای گروگانگیر.
۴. رفتارهای حمایتی قربانی در زمان کمک به زندانبان.
تاریخچه
عارضهٔ استکهلم Stockholm syndrome، اصطلاحیست که پس از سرقت از بانکی در میدان نورمالمستوری نورمالمستورگ استکهلمِ سوئد، توسط نیل بیِروت (Nils Bejerot) -روانشناسی که از ابتدا تا انتها به پلیس مشاوره روانشناسی میداد و به بانک رفت وآمد داشت، همزمان با پوشش خبری مورد استفاده قرار گرفت و بعدها توسط روانشناس دیگری به نام «فرانک اوخبری» (Frank Ochberg) رسماً تعریف و نامگذاری شد.
در طی این گروگانگیری چهار کارمند (سه زن و یک مرد) به مدت ۶ روز (از تاریخ ۲۳ تا ۲۸ اوت ۱۹۷۳) به گروگان گرفته شدند.
در طی این شش روز قربانیان وابستگی عاطفی به گروگانگیرها پیدا کردند تا حدی که از همکاری با پلیس سرباز میزدند و حتی پس از آزادی از این مصیبت شش روزه در دفاع از گروگان گیران خود برآمدند.
علت نامگذاری «سندرم استکهلم»
در سال ۱۹۷۳، یان اریک اولسون، محکوم به آزادی مشروط، در جریان سرقت ناموفق یک بانک، چهار کارمند (سه زن و یک مرد) از Kreditbanken، یکی از بزرگترین بانکهای استکهلم، سوئد را به گروگان گرفت.
وی برای آزادی از زندان دوستش کلارک اولوفسون برای کمک به او (برای اینکه به او بپیوندد و در این سرقت و گروگانگیری دستیارش گردد) مذاکره کرد.
آنها گروگانها را به مدت شش روز (۲۳ تا ۲۸ اوت) در یکی از خزانههای بانک اسیر کردند.وقتی گروگانها آزاد شدند، هیچیک از آنها در دادگاه علیه یکی از گروگان گیران شهادت نمیدهند.در عوض، آنها برای دفاع خود شروع به جمعآوری پول کردند.
نیلز بجروت، جرمشناس و روانپزشک سوئدی این اصطلاح را ابداع کرد.که پلیس استکهلم از او برای تجزیه و تحلیل واکنش قربانیان به سرقت از بانک ۱۹۷۳ و وضعیت آنها به عنوان گروگان، کمک خواست.
شستشوی مغزی
از آنجا که ایده شستشوی مغزی مفهوم جدیدی نبود،Bejerot، در سخنرانی در مورد “اخباری که پس از آزادی اسیران پخش شد” واکنش گروگانها را در نتیجه شستشوی مغزی توسط اسیرکنندگان آنها توصیف کرد.
او آن را Norrmalmstorgssyndromet، به معنی «سندرم نورمالمستورگ» نامید.بعداً در خارج از سوئد به سندرم استکهلم معروف شد.
در اصل توسط روانپزشک فرانک اوچبرگ برای کمک به مدیریت شرایط گروگانگیری تعریف شد.
بعداً اولسون در مصاحبه ای گفت:
«این تقصیر گروگانها بود.آنها هرچه به آنها گفتم انجام دادند. اگر آنها نبودند، شاید الان من اینجا نبودم.
چرا هیچکدام به من حمله نکردند؟ آنها کشتن را سخت کردند.
آنها ما را وادار کردند روز به روز مانند بزها در آن آلودگی زندگی مشترک داشته باشیم.هیچ کاری نبود جز شناختن یکدیگر.»
رساله جس هیل
روزنامهنگار استرالیایی، جس هیل، در رساله ۲۰۲۰ خود در موردخشونت خانگی به آنچه شما مرا ساخته انجام دهید،
این سندرم را «آسیبشناسی مشکوک و بدون هیچ معیار تشخیصی» توصیف کرد،و اظهار داشت که «با زن ستیزی سرشار است و بر اساس دروغ»؛
وی همچنین خاطرنشان کرد که در یک بررسی مطالعات در سال ۲۰۰۸ مشخص شد که:
«بیشترین تشخیص سندرم استکهلم توسط رسانهها انجام میشود نه توسط روانشناسان یا روانپزشکان».
به ویژه، تجزیه و تحلیل هیل نشان داد که مقامات استکهلم – تحت هدایت مستقیم Bejerot – به این سرقت پاسخ دادند، به گونه ای که گروگانها بیش از گروگان گیران در معرض خطر پلیس قرار گرفتند،
(کریستین انمارک گروگان، که در حین محاصره تلفن دریافت کرد بااولاف پالمه نخستوزیر سوئد تماس بگیرید،گزارش داد که پالمه به او گفت که دولت با مجرمان مذاکره نخواهد کرد،و «شما باید به خود راضی کنید که در پست خود میمیرید»)؛
همچنین، او مشاهده کرد که نه تنها تشخیص Bejerot در مورد Enmark بدون اینکه هرگز با او صحبت کرده باشد، بلکه در پاسخ مستقیم به انتقاد عمومی او از اقدامات او در هنگام محاصره بود.
1 در مورد “سندرم استکهلم چیست؟”
درک میکنم وقتی مدت طولانی با یک نفر که رفتار ناشایست و تحقیرآمیز داره زندگی کنی و راهی برای فرار نباشه ، مجبور باشی که اون شخص را دوست داشته باشی. البته بستگی به شخصیت گروگان گیر، یا همسر و والد سختگیر و دیکتاتوری داره که دیگری را اسیر کرده. جنگیدن سخته و شاید راه راحتتر سازگاریه. 😔