آزمایش زندان استنفورد به تبیین این موضوع می پردازد که چگونه شرایط می تواند در رفتارهای افراد تاثیرگذار باشد.
آزمایش زندان استنفورد یکی از معروف ترین و خطرناک ترین آزمایش های روانشناسی اجتماعی است که اگرچه با انتقادهای بسیاری مواجه شد اما توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
زندان استنفورد
در سال ۱۹۷۱ و به سرپرستی فیلیپ زیمباردو آزمایش زندان استنفرد بینه انجام شده است.
کارفرمای آزمایش و پشتیبان مالی آن، مرکز تحقیقات دریایی ارتش آمریکا بوده است.
زیمباردو و همکارانش (1973) علاقه مند بودند تا دریابند که آیا وحشیگری گزارش شده در میان نگهبانان در زندان های آمریکا به دلیل شخصیت سادیستی نگهبانان (یعنی منحرف) است یا بیشتر به محیط زندان (یعنی موقعیتی) مربوط می شود. به عنوان مثال، زندانیان و نگهبانان ممکن است شخصیت هایی داشته باشند که درگیری را اجتناب ناپذیر می کند، به طوری که زندانیان به نظم و قانون احترام نمی گذارند و نگهبانان سلطه جو و پرخاشگر هستند. از سوی دیگر، زندانیان و نگهبانان ممکن است به دلیل ساختار قدرت سفت و سخت محیط اجتماعی در زندان ها رفتاری خصمانه داشته باشند.
زیمباردو برای مطالعه نقش افراد در موقعیت های زندان، زیرزمین ساختمان روانشناسی دانشگاه استنفورد را به یک زندان ساختگی تبدیل کرد.این آزمایش برای اندازهگیری تأثیر نقشآفرینی، برچسبگذاری و انتظارات اجتماعی بر رفتار در طی دو هفته انجام شد. با این حال، بدرفتاری با زندانیان چنان نگرانکننده شد که محقق اصلی فیلیپ جی. زیمباردو آزمایش را تنها پس از شش روز خاتمه داد. بیش از ۷۰ مرد جوان به تبلیغی درباره “مطالعه روانشناختی زندگی زندان” پاسخ دادند و آزمایشگران ۲۴ متقاضی را انتخاب کردند که از نظر جسمی و روانی سالم بودند.
این آزمایش بر روی ۲۴ نفر (همگی مرد) انجام شد که همگی از طریق آگهی در روزنامه جذب شدند.در انتخاب افراد دقت شد که آنها هیچ نوع سوء سابقه نداشته باشند.همچنین آزمونی به عمل آمد تا مطمئن شوند این افراد، نرمال و طبیعی هستند.
به نیمی از افراد نقش زندانبان و به نیمی دیگر نقش زندانی داده شد و قرار بود آزمایش حدود دو هفته ادامه پیدا کند.
به نگهبانان دستور داده شد که زندانیان را مورد آزار فیزیکی قرار ندهند و عینک های آفتابی آینه ای به آنها داده شد که از هرگونه تماس چشمی جلوگیری می کرد. زندانیان توسط پلیس واقعی “دستگیر” شدند و در یک زندان ساختگی در زیرزمین ساختمان دانشگاه به آزمایشکنندگان تحویل داده شدند. سپس زندانیان مورد تحقیر قرار گرفتند که برای شبیه سازی محیط یک زندان واقعی بود. با توجه به قصد زیمباردو برای ایجاد سریع «جو ظلم»، هر زندانی مجبور شد یک «لباس» به عنوان یونیفورم بپوشد و یک زنجیر قفل شده به دور یک مچ پا داشته باشد. همه شرکت کنندگان توسط آزمایشگران مشاهده و فیلمبرداری شدند. تنها در روز دوم، زندانیان شورش کردند. سپس نگهبانان سیستمی از پاداش ها و مجازات ها را برای مدیریت زندانیان طراحی کردند. در چهار روز اول، سه زندانی آنقدر آسیب دیده بودند که آزاد شدند. در طول آزمایش، برخی از نگهبانان ظالم و ظالم شدند، در حالی که تعدادی از زندانیان افسرده و سرگردان شدند. با این حال، تنها پس از اینکه یک ناظر خارجی به صحنه آمد و شوک ثبت کرد، زیمباردو آزمایش را به پایان رساند، کمتر از یک هفته پس از شروع آن.
آزمایش زندان استنفورد بلافاصله به دلایل روش شناختی و اخلاقی مورد حمله قرار گرفت. زیمباردو اعتراف کرد که در طول آزمایش گاهی اوقات بیشتر شبیه یک ناظر زندان بود تا یک روانشناس محقق. بعداً، او ادعا کرد که “نیروهای اجتماعی و حوادث محیطی” آزمایش باعث شده نگهبانان رفتار بدی داشته باشند. با این حال، دیگران ادعا کردند که تبلیغات اصلی افرادی را جذب میکند که مستعد اقتدارگرایی بودند.
نخستین روایتهای نتیجه زندان استنفورد چنین بود:
«پس از شش روز، به علت رفتارهای گستردهی خشونت آمیز توسط زندانبانها و نیز رفتارهای منفعل و پذیرش خشونت از سوی زندانیها، آزمایش متوقف شده است.»
یکی از مهمترین نتایج آزمایش این بود که:
( نیروی موقعیت بر نیروی ویژگیهای شخصیتی میچربد و غلبه میکند و میتوان از انسانهایی کاملاً نرمال، افرادی درست کرد که یا به شدت خشونتگرا باشند و یا به شدت خشونت پذیر.)
حتی گاهی اوقات از این آزمایش به عنوان تأییدی بر تمایل ذاتی انسان به خشونت (در صورتی که به وسیلهی محیط، مهار نشود) استفاده میکنند.
زیمباردو در اجرای این آزمایش تأکید داشت که هر کس یک کد داشته باشد و همه زندانی یا زندانبان باشند.
به عبارت دیگر کوشید هویت افراد را از آنها بگیرد و آنها را در نقششان غرق کند.
بر این اساس، یکی از نتایجی که زیمباردو از این مطالعه گرفت این بود که فردیت زدایی میتواند انسانها را به رفتارهای افراطی سوق دهد.
ما همه میدانیم که بخشی از رفتار انسان تابع ویژگیها و صفات شخصیتی او و بخشی دیگر ناشی از شرایط محیطی است.
زیمباردو بعدها در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد محیط «زندان» نقش مهمی در ایجاد رفتار ددمنشانه نگهبان ها دارد (هیچ کدام از افرادی که نقش نگهبان را داشتند، پیش از آزمایش، رفتارهای سادیسمی از خود بروز نداده بودند).
بنابراین این آزمایش، می گوید رفتار نگهبان ها به خاطر موقعیتی است که در آن قرار داشتند نه ویژگی های شخصیتی آن ها.