کارول دوئک در کتاب ذهنیت اثر می گوید :
کسانی که ذهنیت پویا دارند، ذهنی انعطاف پذیر دارند و نسبت به آموزش مداوم متعهد هستند ولی کسانی که ذهنیت راکد دارند، توانایی یا عدم توانایی در یک زمینه رو ثابت در نظر میگیرند و انگیزه اصلی آن ها برای پیشرفت تایید دیگران است.
تصویری که مشاهده میکنید متعلق به خانم دکتر کارول دوئک Carol Dweck استاد دانشگاه استنفورد.
او شهرت خود را مدیون کتابش به نام “ذهنیت” یا همان Mindset است.
ایشان تحصیلات روانشناسی خود را در دانشگاه Yale گذرانده است.
کتابی که تا به امروز میلیونها نسخه از آن به فروش رفته است.
او ادعا میکند رویکرد جدیدی برای رسیدن به موفقیت را در این کتاب معرفی کرده است.
ایده اصلی خانم دکتر دوئک آن است که موفقیت آدم ها هیچ ربطی به میزان توانمندی یا استعداد آن ها ندارد.
بلکه میزان موفقیت آدم ها به شدت به الگوی ذهنیآن ها وابستهاست.
او دو الگوی ذهنی در آدم ها را معرفی میکند:
“الگوی ذهنی پویا یا داینامیک” و “الگوی ذهنی راکد یا استاتیک”.
تفاوت بین ذهنیت ها
راکدها خودشان را در بعضی از زمینهها باهوش و در سایر زمینه ها کم استعداد تلقی میکنند و این توانایی یا عدم توانایی را ثابت در نظر می گیرند.
اما پویاها اصولا اعتقادی به هوش ندارند.
آن ها اعتقاد دارند با داشتن “ذهنی انعطاف پذیر” میتوان به هدف رسید، بنابراین، دست از یادگیری و پیشرفت برنمیدارند.
“راکدها” بعد از شکست یا سرشان را مثل کبک زیر برف می کنند تا کسی آن ها را سرزنش نکند یا تمام تقصیرات را به گردن دیگران میاندازند.
اما “پویاها” در هر لحظه آغوششان نسبت به شکست باز است و آن را بخشی جدایی ناپذیر از مسیر تحول در نظر می گیرند.
نکته جالب!
جالب است که بدانید، این الگوهای ذهنی در روابط هم تاثیر گذار است.
به عنوان مثال راکدها اصولا به دنبال “عشق اسطورهای و جاودان” می باشند، یعنی رابطه تمام و کمال و بی نقص.
اما “پویاها” رابطه عاطفی را مثل هر عنصر دیگری در این دنیا دارای “نقص” می بینند و اساسا اعتقاد به فرایند “تحول در رابطه” دارند.
آن ها از روز اول به دنبال ساختن رابطه ای نیستند که زبان زد اطرافیان باشد!
بلکه به دنبال این هستند که “خشت خشت” رابطه را به کمک پارتنرشان بنا کنند.
“راکدها” اگر مدیر باشند توانمندترین و باهوشترین افراد را استخدام می کنند تا از رقبا پیشی بگیرند.
اما چون به صورت مداوم آموزش نمی بینند و مجموعه شان را بروزرسانی نمی کنند سرانجام با مشکل روبرو میشوند.
اما معیار “پویاها” برای استخدام شکل دیگری است :
آن ها با انگیزهترین افراد رو برای مجموعه استخدام می کنند و شاید در شروع کار در اوج نباشند اما در گذر زمان به خاطر تعهدی که مجموعه برای آموختن مداوم داده است از رقبا پیشی می گیرند.
انگیزه اصلی “راکدها” برای پیشرفت تایید دیگران است بنابراین اگر کارشان تایید نشود به شدت بهم میریزند، به این دلیل که به شدت وابسته به قضاوت دیگران هستند.
اما انگیزه اصلی “پویاها” برای پیشرفت کردن، بهتر شدن است.
پس برای قضاوت دیگران خیلی اهمیتی قائل نیستند.
نکته مهم برای پویاها آن است که آیا عملکردشان با شیب ملایم رو به بهبود است یا نه؟
جملات پایانی
در نهایت “راکدها” در هر مسیری دنبال راه در رو و میانبر هستند و به خیال خودشان هوشمندانه عمل میکنند.
اما “پویاها” اعتقا دارند شالوده هستی با سختی و رنج بنا نهاده شده است پس آن ها نه تنها از سختی و رنج استقبال میکنند بلکه سختی و رنج کشیدن در راه دستیابی به ارزشهای خودشان را امری به شدت لذتبخش تلقی میکنند.
چگونه راکد یا پویا می شویم؟
همه چیز بستگی به والدینمان دارد.
والدین مایندست یا ذهنیت فرزندانشان را شکل میدهند.
والدین “پویا” فرزندانشان را به “یادگیری مداوم” تشویق می کنند.
در حالیکه والدین “راکد” دائما در حال قضاوت فرزندانشان هستند و درست و غلط و خوب و بد را به آن ها گوشزد میکنند.