سولومون اَش به منظور اندازهگیری اینکه کدام فشار اجتماعی از ناحیهی یک گروه اکثریتی میتواند یک فرد را تحتتاثیر خود قرار دهد، آزمایشی را انجام داد.
موضوع همرنگ جماعت شدن یا همنوایی با جمع یکی از بحثهای کلاسیک روانشناسی اجتماعی است که در محیط شخصی و فضای شغلی ما، کاربردها و مصداقهای فراوانی دارد.
تقریباً هر کس تجربهی فعالیت اجتماعی داشته، این نوع رفتار را تجربه کرده است. وجود ضربالمثلهایی مانند خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو نیز از همین تجربهی اجتماعی مشترک سرچشمه میگیرد.
آزمایش همنوایی
در اصطلاح روانشناسی، «همرنگی» به تمایل و گرایش فرد به پیروی از رفتارهای گروه اجتماعی که به آن تعلّق دارد، گفته میشود. پژوهشگران از دیرباز به میزان پیروی یا مقاومت افراد در مقابل هنجارهای اجتماعی علاقهمند بودهاند.
در خلال دهه ۱۹۵۰، سالومون اَش، روانشناس، دنبالهای از آزمایشهایی را که برای نشان دادن قدرت همنوایی در گروه طراحی شده بودند، انجام داد. در آزمایشهای اَش، به دانشجویان گفته میشد که باید تکتک در یک «آزمون تصویری» شرکت کنند.
بقیه شرکتکنندگان در آزمایش، بدون آن که آن دانشجو بداند، همگی همدست یا دستیار آزمونگر بودند. در ابتدا، همدستان به پرسشها پاسخ درست میدادند امّا پس از مدتی شروع به گفتن پاسخهای نادرست میکردند.
نتایج آزمایش همرنگی سولومون اش
تقریباً ۷۵درصد شرکتکنندگان در آزمایشهای همنوایی، حداقل یکبار، با بقیه گروه همرنگ شدند. پس از ترکیب آزمایشها، نتایج نشان داد که شرکتکنندگان تقریباً در یک سوم مواقع با پاسخ نادرست گروه، همنوا شدهاند. بهمنظور اطمینان از این که شرکتکنندگان قادر به اندازهگیری دقیق طول خط هستند، از آنان خواسته شد که پاسخهای خود را به جای آن که زبانی اعلام کنند روی کاغذ بنویسند.
نتایج نشان داد که ۹۸ درصد شرکتکنندگان پاسخ درست را انتخاب میکنند. آزمایشهای اَش همچنین به موضوع چگونگی تأثیر تعداد اعضای گروه بر همنوایی پرداخت.
هنگامی که آزمونگر تنها یک همدست داشت، تقریباً پاسخهای او هیچ تأثیری بر پاسخهای شرکتکنندگان در آزمایش نداشت.
حضور دو همدست نیز تأثیر کمی داشت. امّا هنگامی که تعداد همدستان آزمونگر سه نفر یا بیشتر بود، قدرت همنوایی به تدریج خود را نشان میداد.
نتایج آزمایش همرنگی سولومون اش چه چیزی را نشان میدهد؟
در پایان آزمایشها، از شرکتکنندگان پرسیده میشد چرا با بقیه گروه همرنگ شدند؟
در اغلب موارد، دانشجویان ابراز کردند که با وجودی که میدانستند بقیه گروه اشتباه میکنند امّا نمیخواستند با خطر تمسخر آنان روبرو شوند. چند شرکتکننده نیز گفتند که آنها واقعاً عقیده داشتند که بقیه اعضای گروه پاسخشان درست بوده است.
نتایج آزمایش همرنگی سولومون اش نشان میدهد که هم نیاز به تطبیق با دیگران و هم اعتقاد به این که دیگران با هوشتر یا آگاهتر از ما هستند میتواند بر همنوایی تأثیرگذار باشد. در شرایط واقعی زندگی، هنگامی که محرکها مبهمتر یا قضاوت درباره آنها مشکلتر باشد، میزان همنوایی ممکن است از آنچه در آزمایشهای اَش نشان داده شد، بیشتر باشد.
در آزمایش «اش» بهطور چشمگیری همرنگی با جماعت را در شرکتکنندگان شاهد هستیم که به فشار گروه تن دادند و در واقع برای همرنگ شدن با جماعت به قضاوت خویش نیز شک کردند.
الیوت ارونسون در کتاب روانشناسی اجتماعی خود معتقد است برای این همرنگی با جماعت دو امکان وجود دارد؛ یک احتمال و امکان این است که فرد به علت قضاوت متفق اکثریت متقاعد شده باشد که عقیده خودش نادرست و غلط است و احتمال و امکان دوم این است که فرد صرفاً در ظاهر با جماعت همرنگی کرده باشد در حالی که در باطن خود میداند قضاوت خودش درست است تا با این همرنگی با جماعت که بیشتر به صورت تاکتیک به کار رفته است مورد علاقه و پذیرش اکثریت قرار گیرد و از نفرت و طرد شدن اجتناب ورزد.
همان طور که ارونسون معتقد است در اجرای این همرنگی فرد دو هدف مهم دارد؛ یکی درست بودن اعمال و افکار و دیگری داشتن روابط دوستانه با مردم از طریق رفتار مطابق با انتظارات آنان.
اما واقعاً چه اتفاقی میافتد که چنین همرنگیای در انسانها پدید میآید یا به عبارتی میزان این همرنگی با جماعت در انسانها به چه عواملی بستگی دارد؟
یکی از عوامل مؤثر در همرنگی با جماعت نوع شخصیت افراد است. افرادی که عزتنفس پایینی دارند، نیاز افراطی به تأیید شدن توسط دیگران دارند یا منافع آشکار و پنهان متعددی برایشان در این همرنگی نهفته است، خیلی بیشتر به فشار گروه تن میدهند نسبت به آنهایی که عزتنفس بالاتری دارند، نیازی به مایید دیگران ندارند و عافیتطلب نیستند.
عامل مؤثر دیگر در میزان همرنگی اتفاق نظر داشتن جماعت است. اگر فرد حتی یک نفر را موافق خود پیدا کند تمایلش به همرنگی با بقیه به شدت کاهش مییابد. علاوه بر اینها تفاوتهای فرهنگی در جوامع نیز در میزان همرنگی با جماعت نقش مهمی دارد. نگرش فرد نسبت به جماعت و افراد متشکله آن عامل دیگر است.
اگر افراد متخصص یا افرادی حضور داشته باشند که برای فرد از اهمیت ویژهای برخوردار باشند میزان همرنگی فرد با جماعت افزایش مییابد. به نظر میرسد راه برون رفت از این رفتار نادرست و مخرب در نظریات ادوارد دوبونو مستتر باشد.